خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: میگویند کمی طول میکشد تا یخ ما ایرانیها موقع حرف زدن باز شود و گرم شویم. چندان بیراه هم نمیگویند نمونهاش اینکه با گذشت بیش از یک ساعت از گفتگویمان با اهالی سریال "مهرآباد" حرفها گل انداخت و این شد که در بخش پایانی این گفتگو چندان خبری از سوالات ما نیست بلکه بحث شخصیت پردازی و تیپ و کمدی در ایران و جهان شد و هر کسی در نشست نظرش در این زمینه را اظهار کرد.
ماحصل صحبتهای پایانی نشست دوساعتهمان با سیدفرید سجادی حسینی کارگردان، علی تقیپور تهیهکننده، امید سهرابی و امیررضا طلاچیان نویسندگان، داوود امیری مدیر تصویربرداری، بهروز شعیبی و مهران احمدی بازیگران و آزاده سهرابی روابط عمومی سریال "مهرآباد" را در ادامه میخوانید:
*با توجه به اینکه سریال در کلانشهری مانند تهران اتفاق میافتد، مباحث متعددی در آن طرح شده که میتواند سلایق افراد مختلف را جذب کند مانند خرید و فروش کلیه، بچهدار شدن و ... به عنوان کارگردان چقدر از دغدغههای شخصیتان درباره مسائل اجتماعی در این سریال لحاظ شده است؟
سجادی حسینی: من همیشه به انسان بیشتر از هر چیزی اهمیت میدهم، انسان در مکان، زمان، موقعیت و ... انسان به عنوان سیاستمدار، هنرمند، کارگر، کارمند و ... هیچ فرقی نمیکند. گاه در زمان فراغت خود نیز به انسانها و شرایطی که در آن وجود دارند فکر میکنم. در سریال قبلی خود "بانو"، انسان را در گذشته مورد بررسی قرار دادم اما در سریال "مهرآباد"، انسان را از زاویه دیگر، در دوران معاصر و در تهران، نگاه کردهام. سهرابی فیملنامهنویس این کار را آنقدر دوست دارم و آنقدر از نظر ذهنی به هم نزدیک هستیم که فکر میکنم فیلمنامه را خودم نوشتهام. او در آثار خود به انسان نگاه میکند و به موقعیت اجتماعی کاراکترها کاری ندارد و سعی میکند آنها را در شرایط مختلف بسنجد.
*راستی آخر گره ماجرای اینفورمیشن باز نشد!
سهرابی: اینفورمیشن، نظریهای است برای متفکر یاکوبسن، این نظریه که با نام اطلاع هم معروف است، میگوید: احتمال وقوع هر پدیدهای هرقدر بالاتر باشد اطلاعاتی که به شما میدهد کمتر است. به عنوان مثال ممکن است که من به شما بگویم هنگام آمدن، سرکوچه یک آدم را دیدم که از آنجا رد شد. احتمال اینکه شما هنگام خروج از محل یک آدم را ببینید بسیار بالا است اما اطلاعاتی که من به شما دادهام بسیار اندک است. اگر من بگویم که هنگام آمدن به این جا یک پنگوئن را دیدم که از سر کوچه میگذشت، احتمال وقوع اینکه پنگوئن دوباره رد شود صفر است، اما اطلاعی که من به شما دادهام خیلی بالا است.
این نظریه چه در زمینه درامنویسی و چه سکانسنویسی و چه در زمینه نگاه من به هنر در کارهایم وجود داشته است. به عنوان مثال در "مهرآباد"، دو نفر با هم دعوا میکنند و بعد در کامیون مینشینند. عادل به راننده کامیون میگوید که یک چیزی بگذار سرحال شویم، راننده کامیون سمفونی پنج بتهوون را میگذارد، عادل میگوید چیز دیگری نداری؟ راننده میگوید شماره نُهش را هم دارم! احتمال وقوع اینکه راننده کامیون در آن لحظه بتهوون گوش دهد صفر است، چرا که عادت داریم در چنین موقعیتی آهنگ خوانندههای دیگری را گوش دهد، چنین اتفاقاتی در شخصیتسازی و تیپ اصل است، اصولا شخصیت همان تیپی است که رفتاری متناقض از آنچه که ما انتظار داریم از آن سر میزند.
به عنوان مثال همه شخصیتها تیپ هستند، اما همه تیپها شخصیت نیستند. یعنی اینکه شخصیتپردازی هیچ ربطی به نگاه، گریم و ... ندارد. من همین جا اعلام میکنم که تمام منتقدانی که در تلویزیون و سینما و به خصوص در برنامه "هفت"، در رابطه با تیپ و شخصیت اظهار نظر کردهاند، مطلقا غلط میگویند و تیپ ربطی به گریم، نگاه و نشستن و برخواستن ندارد. تیپ و شخصیت تنها در فیلمنامه شکل میگیرد و شامل رفتار لحظهای است که بیننده از کاراکتر انتظار ندارد. به عنوان مثال همفری بوگارت در کازابلانکا رفتاری که در سکانس فرودگاه از خود نشان داد، شخصیت میشود و تا قبل از آن تیپ بوده است. رابرت دنیرو در فیلم هیت تا آن لحظهای که آن نگاه را نمیکند، تیپ یک آدم گانگستر بوده اما بعد از آن نگاه تبدیل به شخصیت میشود. همه کاراکترها تا آن لحظه تیپ بودند، اما درست در زمانی که رفتار غیر متعارف از آنها سر میزند، تبدیل به شخصیت میشود. من همین الان فتوایی را که میگویند شخصیت برگرفته از ریزهکاری رفتاری کاراکتر است، باطل میکنم.
طلاچیان: در این کشور، متاسفانه کاری که درست و استاندارد هست همه میگویند چه کار جالب و متفاوتی، در صورتی که فعالیت در سطح استاندارد، جزو بدیهیات است و باید به آن توجه شود. مسئله تیپ و شخصیت در سینمای دنیا مطرح شده است.
احمدی: من بارها در این رابطه با امید صحبت کردهام و تعریف امید را قبول دارم اما تنها به جایی از آن ایراد میگیرم و آن این است که به عنوان مثال از وی بخواهیم مهران احمدی را تعریف کند و بگوید مهران احمدی یک آدم احساساتی است. این همه مهران احمدی نیست. آن چه امید سهرابی میگوید بخش عمده ای از تیپ و شخصیت است، اما چیزهای دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آن اضافه کرد. مانند اینکه ریزه کاری جزو ویژگیهای شخصیت است.
سهرابی: هرچه با جزئیات به سمت شخصیت برویم میتوانیم شخصیت را با عمق بیشتری نشان دهیم، اگر تیپ آن لحظه طراحی شود به سمت جزئیات شخصیت پیش میرویم. از نظر من جزئیات، کاتالیزور و ... لازم است تا بیشتر به عمق یک شخصیت برسیم. اگر یک تیپ را در نظر بگیریم و یک رفتار متناقض برای آن در نظر بگیرم، درست است که تیپ تبدیل به شخصیت میشود اما نیازمند یک سری ریزهکاری هم هست.
طلاچیان: بهتر است یک مثال بزنیم. در کلاه قرمزی که پر از تیپهای بسیار است، آقای همساده که معمولا همیشه بلا سر او میآید و میخندد و این انتظار از وی میرود، این یک تیپ است اما اگر زمانی یک بلا سر آقای همساده بیاید و گریه کند، این مسئله باعث میشود که برای مخاطب سوال پیش آید و به تیپ آقای همساده بُعد میدهد و همین لحظه تیپ آقای همساده تبدیل به شخصیت میشود.
سهرابی: شخصیت نعیم، یک شخصیت است. تنها اختلافی که در این زمینه دارم این است که برخی از بازیگران به شمایل تبدیل شده و نمیتوان برای آنها مرزی بین شخصیت و تیپ در نظر گرفت. مانند چارلی چاپلین. چارلی چاپلین دیگر نه در تعریف تیپ میگنجد و نه در تعریف شخصیت. این افراد پرسونا هستند، یعنی چیزی که تبدیل به شمایل میشود.
احمدی: من با نظر تو موافقم و معتقدم که اصل کمدی همین جا است. یادم است از 14 یا 15 سالگی که تئاتر کار میکردم، میگفتند بازیگری در ژانر کمدی واقعا سخت است، من نمیدانستم چرا، تنها میدانستم که سخت است و معتقد بودیم خنداندن مردم کار بسیار سختی است، تجربه در "مهرآباد" برای کمدی که هر لحظه با آن کار داریم، برای من اولین بار بود. تا قبل از "مهرآباد" اکثر آثاری که کار کرده بودیم جدی بود و گاه لحظات طنز داشت و تماشاچی به آن خندیده بود. بعد از تمام شدن "مهرآباد" فهمیدم که چرا بازی در کمدی سخت است، به خاطر حرکت بین تیپ و شخصیت کمدی. به این خاطر است که میگویم اگر میخواهید در رابطه با کمدی حرف بزنید باید تخصص این کار را داشته باشید و بازیگری کمدی را بفهمید بعد درباره آن صحبت کنید. ما قرارداد گذاشتهایم با تماشاچی که بخندد.
مثال امید سهرابی در رابطه با چارلی چاپلین درست است، ما کمدینی بزرگتر از چارلی چاپلین نداریم. یعنی اگر مهران احمدی را در نظر نگیریم، بزرگتر از چارلی چاپلین که نداریم. نحوه عاشق شدن چارلی چاپلین را در فیلمهایش کجا میبینیم، زمانی که ابروهای خود را برای دختر فیلم بالا میاندازد؛ چنین واکنشی در جامعه تعریف شده نیست. در کنار آن مدرنترین بازیگر کمدی جیم کری است، حرکاتی که او از خود بروز میدهد، نمیتوانیم بگوییم دارد اغراق میکند و آن را کاری بزرگ و متفاوت میبینیم. اما ذات بازیگری کمدی چنین بازیهایی را میطلبد چراکه مخاطب با خود قرار گذاشته که یک کار کمدی و ورای واقعیت ببیند، یک کار سورئال عجیب و غریب بوده و بازی در کمدی روی لبه تیغ است، تصور کنید تمام موقعیتهایی که امید سهرابی در فیلم نوشته بود به صورت جدی بازی میشد، یعنی نعیم با لحن فعلی بازی نمیکرد، اگر چنین اتفاقی میافتاد سریال دیگر کمدی نبود.
سهرابی: ژانر کمدی تفاوت دارد و نویسنده برایش موقعیتسازی میکند. البته نباید فراموش کرد که تعاریف مختلفی نیز برای کمدی وجود دارد، به عنوان مثال برای فیلم وودی آلن مینویسند کمدی، یا برای فیلم مایک لی یا جیم کری نیز مینویسند کمدی. تنها کافی است که دوستانی که گاهی به کمدی خرده میگیرند و میگویند فکر میکردیم که فلان سریال یا فیلم خیلی کمدی است، یک بار سایت imdb را نگاه کرده و به بخش ژانرها توجه کنند تا ببینند به چه فیلم هایی کمدی می گویند. ژانر را که ما اختراع نکرده ایم! اصلا "مهرآباد" را در ژانر کمدی قرار ندهیم، اما من چه کار کنم که موقعیت کمدی است، خوب خنده دار است که یک نفر با ماشین به یک نفر دیگر می زند و همه شخصیت های داستان به خاطر این تصادف به زندان می روند اما شخص متهم وکالت همه این افراد را برعهده گرفته است.
احمدی: وضوح صحبتهای من، در کمدی قدیمی و سنتی ما که همان سیاه و سیاه بازی است دیده میشود و شخصیت نعیم نیز بخشی از این کمدی است. یعنی موقعیتی که سیاه با حاجی در آن قرار میگیرد، یک موقعیت کمدی است، اما فکر کنید که سیاه جدی صحبت میکرد و لباس معمولی به تن میکرد، در چنین شرایطی ما باید به چه چیزی میخندیدیم.
طلاچیان: حرف دوستانی که در رابطه با کمدی حرف زدند ممکن است درست باشد، مشکل ما این است که آنچه را که فکر میکنیم درست است، اصل قرار میدهیم. نظر دوستانی که معتقدند یک فیلم کمدی هست یا نیست، میتواند درست باشد. به عنوان مثال در طول یک سریال وقتی که قرار است از یک نقطه به نقطه دیگر برسیم، تازه میفهمیم چه داستانی بامزه است. اگر کمدی را در اینترنت سرچ کنید، با انواع مختلف آن آشنا میشوید، که هرکدام نیز شاخه بندی میشود. به عنوان مثال معروفترین سریال کمدی درام در جهان "زنان خانه دار وفادار افسرده" است.
احمدی: مهمترین کمدی درامی که در ایران شکل گرفته است، دایی جان ناپلئون و بعد از آن صمد است. صمد یک کمدی درام بسیار درست است، یک آدمی از روستا به شهر میآید و تمام معادلاتش به هم خورده و صمد و شهر همدیگر را برنمیتابند و در موقعیتهایی که قرار میگیرد، باعث خنده مخاطب میشود. اما دایی جان ناپلئون جزو شاخصترین کمدی درامهای ساخته شده در کشور است.
تقی پور: ایرادی که به سریال ما میگیرند این است که چرا باید سریالی بسازید که اگر دو قسمت از آن را نبینیم، متوجه نمیشویم.
سهرابی: متاسفانه منتقدان ما دی وی دی یک سریال را میبینند و هر زمان که بخواهند آن را نگه داشته و به کارهای خود میرسند. اما بیننده خارجی هفتهای یک بار همان سریال را میبیند و برای دیدن آن پول پرداخت میکند.
امیری: امیدوارم این کار را دوباره پخش کنند، بی شک مخاطبان بعدا دلشان برای این سریال خیلی تنگ میشود. ما خیلی دوست داشتیم تا این فیلم در زمان مناسب پخش شود.
احمدی: قطعا سریال ما دچار مشکلات و کمبودهایی در حوزه بازیگری، فیملبرداری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی بوده است، ما هم این را خوب میدانیم، اما لطفا در مقام قیاس با سریالهای طنز رایج تلویزیون آن را قرار دهید. یادمان باشد بهترینهای طنز تلویزیونی ما چه چیزهایی بوده است.
گفتگو از مریم عرفانیان و نیوشا روزبان
نظر شما